بی جهت سمت پاییز میوزیدم انگشت خیس ام گوش به باد سپرده بود که «برگی روی فراموشی دستم افتاد» و صدایی از دوردست مرا... میبینی؟ این بام که افتاده ام آن طرف تنهایی ست