با درد بی درمان من همدرد، آیینه
مانند من از خود شده دلسرد، آیینه
من این بلاها را سر آیینه آوردم؟
یا این بلاها را سرم آورد آیینه؟
دیروز طفلی را درون عکس گم کردم
امروز دیدم ناگهان شد مرد، آیینه
چین و چروک از من، ترک از شیشهی زخمی
پیری مفرط را دو چندان کرد آیینه
مشتی مرا صد تکه کرد و درد بدتر شد
در قاب خالی گم شدم، برگرد، آیینه