آمدم پنهان شوم در حلقهی گیسوی تو
شانه کردی ، ریختم از لابه لای موی تو
من هراسان میکشیدم جان خود را تا دمی
پای بگذارم شبانه بیخبر در کوی تو
شوق من را دیدی و امّا نیاوردی به رو
بی وفا تا کی شوم مخمور جام روی تو؟!
لنگ لنگان میروم ، این جا خرابات تو نیست
دیر شد؟ دیر آمدم؟ تغییر کرده خوی تو
مست باشی و ننوشی ؟! وای حالم را ببین
رفتهام ، برگشتهام تا باز گردم سوی تو
درد دارد گر بدانی یار دلدار تو نیست
میروم امّا تمام شهر دارد بوی تو