نوشتم از تو، دور تو هزاران واژه رقصیدند
عجب جشنی به پا شد روی کاغذ تا تو را دیدند
نوشتم بوسه و خودکار از دستم زمین افتاد
تمام سطرهای دفترم پیوسته لرزیدند
دلم لبریز بود از تو! که من، تو بودم و تو، من
چنان غرق تو بودم که تمام شهر فهمیدند
کشیدم مو به مو دستی به روی شانه ی تقدیر
بغل کردم تو را مردم به سوی عشق چرخیدند
از آن روزی که چشم خانه ام وا شد به سوی تو
به شب های اتاقم رنگ هایی شاد پاشیدند