بس که این درد فلاکت زده کتمان شده است
سینهام دست خوش شورش و طغیان شده است
یاد تو شعلهای آغشته به باروت غم است
سالها در دل آتشکده پنهان شده است
بحث دیوانگیام بعد تو در میکدهها
بین هر محفل و هر معرکه عنوان شده است
بعد بیمهری تو حال و هوای ده ما
سرد و بی روحتر از موسم آبان شده است
فصل سرسبز ده از جنگل موهای تو بود
بی تو این دهکده انگار بیابان شده است
به دلم وعده نباید بدهم خرمن ما
همه بازیچهی منقار کلاغان شده است