تو همانی که منزوی میگفت
ابوالفضل حسن زاده
غزل
چاپ شده
شعر بزرگسال
سال نشر 1401نوبت چاپ 148 صفحه350000 ریال سفارش آنلاین: تو همانی که منزوی میگفت

یک سطر از تو همانی که منزوی میگفت

بهار می‌رسد اخر بهار می‌دانم
تمام می‌شود این انتظار می‌دانم

بهار می‌شود و می‌رسد زمانی که
درخت ِ ما بنشیند به بار می‌دانم

دوباره پرتو ِ خورشید می‌رسد به زمین
وَ صبح می‌شود این شام تار می‌دانم

طلوع می‌کند آیینه‌ای و از دل شهر
کنار می‌رود ابر غبار می‌دانم

مِه‌ایی که آمد و بر آسمان شهر نشست
عبور می‌کند از این دیار می‌دانم

کسی که از همه دل برد و بی‌وفایی کرد
به عشق می‌شود او هم دچار می‌دانم

از این قلم بخوانید

به قلم: ابوالفضل حسن زاده
350000 ریال