هر جا که آبی شد گوارا چشمه زمزم نخواهد شد
هر تار رنگین و ظریفی تار ابریشم نخواهد شد
بیهوده در چشم من آتش را گلستان میکنی، وقتی
صد باغ گل حتی برایم شاخهای مریم نخواهد شد
وقتی بنای عشق را از پایه با سستی بنا کردید
با صد گره هم رشته پیوندتان محکم نخواهد شد
خو کن به کنج خلوت و تنهایی خود ای دل ساده
هر بیسروپایی برایت مونس و همدم نخواهد شد
من بید مجنونی پر از بوی بهارانم، پر از رازم
با هیچ بادی سایه عشق از سر من کم نخواهد شد